جاذبه و دافعه علی(ع)

خارجیها در ابتدا آرام بودند و فقط به انتقاد و بحثهای آزاد اکتفا می‏کردند . رفتار علی نیز درباره آنان همانطور بود که گفتیم ، یعنی به هیچ‏ وجه مزاحم آنها نمی‏شد و حتی حقوق آنها را از بیت المال قطع نکرد . اما کم کم که از توبه علی مأیوس گشتند روششان را عوض کردند و تصمیم گرفتند دست به انقلاب بزنند . در منزل یکی از هم مسلکان خود گرد آمدند و او خطابه کوبنده و مهیجی ایراد کرد و دوستان خویش را تحت عنوان امر به‏ معروف و نهی از منکر دعوت به قیام و شورش کرد . خطاب به آنان گفت : اما بعد فوالله ما ینبغی لقوم یؤمنون بالرحمن و ینیبون الی حکم القرآن‏ ان تکون هذه الدنیا آثر عندهم من الامر بالمعروف و النهی عن المنکر و القول بالحق و ان من و ضر فانه من یمن و یضر فی هذه الدنیا فان ثوابه یوم‏ القیامة رضوان الله و الخلود فی جنانه ، فأخرجوا بنا اخواننا من هذه القریة الظالم اهلها الی کور الجبال او الی بعض هذه المدائن منکرین لهذه البدع المضلة ( 1 ) " پس از حمد و ثنا ، خدا را سوگند که سزاوار نیست گروهی که به خدای‏ بخشایشگر ایمان دارند و به حکم قرآن می‏گروند دنیا در نظرشان از امر به‏ معروف و نهی از منکر و گفته به حق محبوبتر باشد اگر چه اینها زیان آور و خطر زا باشند که هر که در این دنیا در خطر و زیان افتد پاداشش در قیامت‏ خشنودی حق و جاودانی بهشت اوست . برادران ! بیرون برید ما را از این‏ شهر ستمگرنشین به نقاط کوهستانی یا بعضی از این شهرستانها تا در مقابل‏ این بدعتهای گمراه کننده قیام کنیم و از آنها جلوگیری نمائیم "
با این سخنان روحیه آتشین آنها آتشین تر شد . از آنجا حرکت کردند و دست به طغیان و انقلاب زدند . امنیت راهها را سلب کردند ، غارتگری و آشوب را پیشه کردند ( 1 ) . می‏خواستند با این وضع دولت را تضعیف کنند و حکومت وقت را از پای درآورند
اینجا دیگر جای گذشت و آزاد گذاشتن نبود زیرا مسئله اظهار عقیده نیست‏ بلکه اخلال به امنیت اجتماعی و قیام مسلحانه علیه حکومت شرعی است . لذا علی آنان را تعقیب کرد و در کنار نهروان با آنان رودررو قرار گرفت خطابه خواند و نصیحت کرد و اتمام حجت نمود . آنگاه پرچم امان را به‏ دست ابوایوب انصاری داد که هر کس در سایه آن قرار گرفت در امان است . از دوازده هزار نفر ، هشت هزارشان برگشتند و بقیه سرسختی نشان دادند . به سختی شکست خوردند و جز معدودی از آنان باقی نماند.
ممیزات خوارج
روحیه خوارج ، روحیه خاصی است . آنها ترکیبی از زشتی و زیبائی بودند و در مجموع به نحوی بودند که در نهایت امر در صف دشمنان علی قرار گرفتند و شخصیت علی آنها را " دفع " کرد نه " جذب "
ما هم جنبه‏های مثبت و زیبا و هم جنبه‏های منفی و نازیبای روحیه آنها را که در مجموع روحیه آنها را خطرناک بلکه و حشتناک کرد ذکر می‏کنیم : 1 - روحیه‏ای مبارزه گر و فداکار داشتند و در راه عقیده و ایده خویش‏ سرسختانه می‏کوشیدند . در تاریخ خوارج فداکاریهائی را می‏بینیم که در تاریخ‏ زندگی بشر کم نظیر است ، و این فداکاری و از خود گذشتگی ، آنان را شجاع‏ و نیرومند پرورده بود
 ابن عبدربه درباره آنان می‏گوید : ولیس فی الافراق کلها أشد بصائر من الخوارج ، و لا أشد اجتهادا ، و لا أوطن أنفسا علی الموت منهم الذی طعن فأنفذه الرمح‏ فجعل یسعی الی قاتله و یقول : و عجلت الیک رب لترضی
" در تمام فرقه‏ها معتقدتر و کوشاتر از خوارج نبود و نیز آماده‏تر برای‏ مرگ از آنها یافت نمی‏شد . یکی از آنان نیزه خورده بود و نیزه سخت در او کارگر افتاده بود ، به سوی قاتلش پیش می‏رفت و می‏گفت خدایا ! به‏ سوی تو می‏شتابم تا خشنود شوی "
معاویه شخصی را به دنبال پسرش که خارجی بود فرستاد تا او را برگرداند . پدر نتوانست فرزند را از تصمیمش منصرف کند . عاقبت گفت فرزندم ! خواهم رفت و کودک خردسالت را خواهم آورد تا او را ببینی و مهر پدری تو بجنبد و دست برداری . گفت به خدا قسم من به ضربتی سخت مشتاقترم تا به‏ فرزندم
  مردمی عبادت پیشه و متنسک بودند . شبها را به عبادت می‏گذراندند . بی‏میل به دنیا و زخارف آن بودند . وقتی علی ، ابن عباس را فرستاد تا اصحاب نهروان را پند دهد ، ابن عباس پس از بازگشتن آنها را چنین وصف‏ کرد : لهم جباه قرحة لطول ا دوازده هزار نفر که از کثرت عبادت پیشانیهایشان پینه بسته‏ است . دستها را از بس روی زمینهای خشک و سوزان زمین گذاشته‏اند و در مقابل حق به خاک افتاده‏اند همچون پاهای شتر سفت شده است . پیراهنهای‏ کهنه و مندرسی به تن کرده‏اند اما مردمی مصمم و قاطع
خوارج به احکام اسلامی و ظواهر اسلام سخت پایبند بودند . دست به آنچه‏ خود آن را گناه می‏دانستند نمی زدند . آنها از خود معیارها داشتند و با آن‏ معیارها خلافی را مرتکب نمی گشتند و از کسی که دست به گناهی زد بیزار بودند . زیاد بن ابیه یکی از آنان را کشت سپس غلامش را خواست و از حالات او جویا شد . گفت نه روز برایش غذائی بردم و نه شب برایش فراشی‏ گستردم . روز را روزه بود و شب را به عبادت می‏گذرانید
هر گامی که بر می‏داشتند از عقیده منشأ می‏گرفت و در تمام افعال مسلکی‏ بودند . در راه پیشبرد عقائد خود می‏کوشیدند
علی علیه السلام درباره آنان می‏فرماید : « لا تقتلوا الخوارج بعدی فلیس من طلب الحق فأخطأه کمن طلب الباطل‏ فأدرکه »
" خوارج را از پس من دیگر نکشید ، زیرا آن کس که حق را می‏جوید و خطا رود همانند آنکس نیست که باطل را می‏جوید و آن را می‏یابد لسجود ، و أید کثفنات الابل ، علیهم قمص مرحضة و هم مشمرون ( 3 )